مکتب ما

احتمالاُ کسی الان تصور نمی‌تونه بکنه که من، درحالیکه پذیرش و بورسیه‌ی فول‌‌فاندم از آکسفورد اومده، دارم به این فکر می‌کنم که زندگی چقدر سخته، چقدر ناامیدم، و چقدر ایمان دارم به رنج بی‌انتهایی که خواهم کشید. اگر تروماهای بیشتری داشتم یا شخصیت یکم متفاوتی، بی‌شک خودکشی می‌کردم.

مکتب ما...

از مهم‌ترین مزیت‌های آکسفورد در حال حاضر به‌نظرم tutorialه. یه چیزی شبیه بحثایی که با قائم می‌کنیم. اینکه فقط خودتی و استادت و می‌شه با هر سرعتی پیش رفت و سر هر چیزی مکث کرد و چیزای روشن رو گذاشت کنار خیلی خوشحال‌کننده‌ست.

مکتب ما...

س. استثنائاً توییترش باز بود. رفتم توییت‌هاش رو خوندم تا رسیدم به چند روز قبل از پروازش. به دردی که کشیده بود فکر کردم، به ظلمی که بهش شده بود و به وحشتناکی حال روزهای بعد از کنسل شدنِ ویزاش. براش خیل مکتب ما...ادامه مطلب

Knowing in every fiber of your being that you were meant to do this... but having no clue how to make it happen? That feeling almost ate me alive.

 

مکتب ما...

درسته که فقط شورت‌لیست شده‌ام، امّا آه! آه! اگه عاشقت نبودم اگه عاشقت نبودم اگه عاشقت نبودم اگه عاشقت نبودم اگه عاشقت نبودم اگه عاشقت نبودم پا نمی‌داد این ترانه نازنینم! 

مکتب ما...

از «الآن زنده‌م، بیست‌ودو ساله دقیق؛ همه چی برام علامت سؤاله همین» رسیده‌م به «تولّدمه، سلامتی پدرم که برد منو نوک قلّه هل داد که بپرم، قول داد که پسرم شک نکن یه ذره‌م یه روزی می‌آد می‌گی من از همه اینا بهترم» و خیلی بابتش خوشحالم.

 

پ.ن. شب تولدم رو ناخواسته به ابتذال فرهنگی گذروندم و این شد که تصمیم گرفتم تو سال بیست‌وچهارم جدای همه چیزهایی که می‌خوام و قراره بهشون برسم، از ابتذالم هم بکاهم.

مکتب ما...

کنکورمو بد دادم. خیلی. حالم همون حال روزای مرحله دوه. همونقد بی‌حال و ناامید و ناراحت. با این فرق که الآن واقعاً معلوم نیست چی بشه، من که پلن‌بی بوده برام کنکور! ولی مثل اون روزا نیست که بدونم اگر نشه مکتب ما...ادامه مطلب

پنج سال از اون روزها که فکر می‌کردم دیگه تموم خواهد شد می‌گذره و من امشب به این نتیجه رسیدم که دارم در برابر فشارهای مامان و بابام کم می‌آرم. باورم نمی‌شه بعد پنج سال، اونم چنین پنج سالی، هنوز شب باید شام زهرم شه چون بابام معتقده من بدبخت می‌شم اگر اپلای نکنم و راهی که می‌رم رو به تباهیه. واقعاً دارم کم می‌آرم. جونم داره کم و کم‌تر می‌شه. من فکر نمی‌کردم هرگز این حرفو بزنم، امّا نمی‌تونم انگار واقعاً دیگه.

مکتب ما...

So fuck that little mouse*, cause I’m an albatroaz.

 

* “mus” means vagina in Swedish

مکتب ما...

Maybe it’s all about not longing for a tuing point, because it’s already the way it should be.

مکتب ما...